علت و فلسفه غيبت امام زمان
علت و فلسفه غيبت امام زمان
علت و فلسفه غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
1. «تكليف» مبتنى بر اصل «اختيار» است، يعنى در صورتى ميتوان به كسى امر و نهى كرد و او را به انجام كارى تكليف كرد كه بتواند آن كار را انجام دهد يا آن را ترك نمايد. بنابراين، مكلف نمودن انسان مجبور لغو و بيهوده است.
2. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، آخرين حجت معصوم خداوند است، و اوست كه احكام الهى را به طور كامل اجرا خواهد كرد و حكومت عدل را در كل جهان برپا خواهد نمود. اين مطلبى است كه احاديث متواتر اسلامى بر آن دلالت ميكند. چنانكه پيش ازاين به آن اشاره شد.
3. سيره و روش پيامبران و رهبران الهى در معاشرت با افراد جامعه و حل و فصل امور مبتنى بر روش متعارف و معمول ميان انسانها ميباشد، و استفاده از معجزه و روشهاى خارقالعاده، امرى استثنايى بوده و بهرهگيرى از آن به موارد ويژه اختصاص دارد؛ زيرا در غير اين صورت غرض از تكليف و هدايت و ارشاد كه آزمايش انسانها و رشد و تعالى آنان از روى اراده و اختيار خويش است، عملى نخواهد شد.
و نيز امدادهاى غيبى كه در زندگى دينداران و مؤمنان رخ داده است، در حد شايستگيها و قابليتهايى بوده است كه آنان از طريق طاعت و بندگى خدا فراهم ساخته بودند.
4. با توجه به اينكه وجود و حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطرى جدى براى ستمكاران و تبهكاران ميباشد، بديهى است آنان به شدت با او خصومت ورزيده، و وجود و حضورش را تحمل نكردند، و در صدد قتل و نابودى او برآيند، به همين جهت بود كه خلفاى عباسى جاسوسانى را گماشته بودند تا همسران امام عسكرى (علیه السلام) را زير نظر داشته باشند و از اين طريق فرزند او را شناسايى نموده و او را از سر راه خود بردارند، ولى خداوند آثار باردارى را در مادر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشكار نساخت، تا دشمنان از راز وجود او آگاه نشوند و حجت خدا باقى بماند.
5. تشكيل حكومت عدل جهانى، با حفظ اصول ياد شده(رعايت اصل اختيار، استفاده از روشهاى عادى زندگى، مصونيت رهبر از خطر دشمنان) در صورتى امكانپذير است كه همه ملتها از نظر روحى و فكرى پذيراى چنان حكومتى با چنان رهبرى باشند، يعنى از حكومتها و سياستهاى مبتنى بر آرا و انديشههاى گسسته از وحى و مديريت و رهبرى الهى مأيوس و نااميد گرديده و براى آمدن منجى كل و امام عدل و فضيلت، لحظه شمارى نمايند. در چنين شرايطى است كه اراده و خواسته ملتها مجال هر گونه توطئهاى را از قدرتهاى شيطانى ميگيرد و حجت خدا با تكيه بر مشيت خدا و به پشتوانه خواست عمومى ملتها ميتواند، حكومت عدلگستر خويش را برپا نمايد.
1.تشكيل حكومت عدل جهانى
2.آزمايش انسانها
3.خوف از قتل
در احاديثى كه از ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ در رابطه با غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و علت آن روايت شده، مطرح گرديده است، و به ويژه «خوف از قتل» شمار زيادى از روايات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا كه طبق آن چه مرحوم مجلسى در «بحار الانوار»(1) روايت كرده اين مطلب در ده روايت، به عنوان علت غيبت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفى شده است.
همچنين احاديث مربوط به اينكه حضرت مهدى، آخرين حجت خدا و مأمور تشكيل حكومت عدل جهانى است، درحد تواتر است و از طريق شيعه و اهل سنت روايت شده است.
مسئله ابتلا و آزمايش نيز در پارهاى از روايات به عنوان فلسفه غيبت امام زمان مطرح گرديده است، چنانكه امام صادق (علیه السلام) خطاب به جمعى از اصحاب خود كه درباره حكومت بر حق «اهل بيت» گفتوگو ميكردند، فرمودند:
«به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستيد، واقع نخواهد شد تا آن كه آزمايش و غربال شويد. به خدا سوگند! اين امر تحقق نخواهد يافت، مگر پس از يأس و پس از آن كه اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازيابند».(2)
بنابراين، پس از اثبات حكمت و عدل خداوند، و لزوم وجود امام و عصمت او، در مسئله غيبت با مشكلى مواجه نخواهيم شد، و اصولاً نيازى به بحث تفصيلى در اينباره نيست؛ زيرا علم اجمالى به اينكه اين كار، حكيمانه و عالمانه بوده، و در برگيرنده مصلحت عمومى بشر است، براى اعتقاد به آن كافى است، چنانكه در بسيارى از احكام دينى حل برخى امور بر همين پايه استوار است.
مطلب فوق مضمون روايتى است كه مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده است. عبدالله بن فضل هاشمى ميگويد: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: «براى صاحب اين امر، غيبتى مقرر شده است كه بايد به آن عمل كنند، و در زمان غيبت او اهل باطل دچار شك و ترديد ميشوند؟»
به امام (علیه السلام) عرض كردم گفتم: فدايت شوم! اين غيبت براى چيست؟
امام (علیه السلام) پاسخ داد: براى امرى است كه ما مأذون به كشف آن نيستيم.
گفتم: پس وجه حكمت الهى در غيبت او چيست؟
امام (علیه السلام) فرمودند: «وجه حكمت آن، جز پس از ظهور او آشكار نخواهد شد، چنانكه وجه حكمت سوراخ كردن كشتى، و كشتن جوان، و ساختن ديوار توسط خضر (علیه السلام) ، براى موسى (علیه السلام) روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از يكديگر. اى فرزند فضل! اين امر، امرى الهى، و سرى خدايى و غيبى از غيوب خداوند است. هر گاه ما دانستيم كه خداوند ـ عزوجل ـ حكيم است، تصديق ميكنيم كه همه افعال او حكيمانه است، هر چند وجه حكمت آنها برايمان روشن نگردد».(3)
الف. همانگونه كه قبلاً بيان گرديد، وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه نمونه تمام عيار انسان كامل است ، فلسفه حيات و زندگى است، و اگر وجود چنين انسانى نباشد، حيات به منزله كالبدى بيجان، و بيابانى خشك و سوزان است.
به عبارت ديگر: زمين خالى از حجت خدا لغو و بيهوده است. بنابراين، وجود مقدس آن حضرت سبب غايى دوام حيات و زندگى است.
بر اين پايه، همه انسانها اعم از مؤمن و كافر در حمايت خويش وامدار وجود مبارك آن حضرت ميباشند.
ب. از برخى روايات استفاده ميشود كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ گاهى در ميان افراد جامعه حضور مييابد، هر چند كسى او را نميشناسد. يكى از جاهايى كه آن حضرت به صورت ناشناس حاضر ميشوند، مراسم حج خانه خداست. چنانكه از محمدبنعثمان دومين نايب خاص امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده كه گفته است: «به خدا سوگند، صاحب اين امر (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هر سال در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و آنان را ميشناسد، و مردم نيز او را ميبينند، ولى او را نميشناسند».(4)
بنابراين، امام (علیه السلام) ميتواند معارف و مطالب مهم و رهنمودهاى تعيينكننده خويش را در حدى كه مأمور به بيان آن هستند به مردم منتقل نمايد، چنانكه در حديثى كه از امام صادق (علیه السلام) روايت شده، آمده است: برادران يوسف (علیه السلام) پس از آن كه مدتى يوسف از آنان غايب بود، او را نشناختند و با شگفتى گفتند: آيا تو يوسفي؟ بنابراين، چه مانعى دارد كه خدا همين سنت را در مورد حجت خود جارى نمايد، و آن حضرت در بازارها و در جمع آنان حضور يابد، ولى آنان او را نشناسند، تا اينكه خدا به او اذن دهد تا خود را معرفى نمايد. همانگونه كه به يوسف (علیه السلام) اذن داد و او خود را به برادرانش شناساند.(5)
ج. در ميان مؤمنان و شيعيان خالص آن حضرت كسانى هستند كه در اثر تزكيه نفس و صفاى باطن، شايستگى ملاقات و ديدار او را پيدا ميكنند ـ هر چند خود آنان در لحظه ديدار به اين حقيقت واقف نباشند ـ و از اين طريق از فيض معنوى امام بهرهمند ميگردند، و جامعه نيز از طريق آنان، به منبع فيض خداوندى نايل ميشود.
د. علم به اينكه امام ـ به اذن و مشيت الهى ـ بر افعال افراد نظارت دارد، و از سوى ديگر هر لحظه احتمال ظهور او وجود دارد، عامل مؤثرى در خوددارى از گناه و رعايت احكام الهى خواهد بود.
هـ. فقيهان عادل و پارسا، نواب عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در عصر غيبت، رهبرى و زعامت جامعه بشرى را بر عهده دارند. و اين روش معمول رهبران است كه در حال غيبت خود با تعيين افرادى به عنوان نماينده و يا فرستادن آنان به مناطق دوردست، پيروان خود را هدايت و رهبرى ميكنند.
بنابراين، چنين نيست كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه بشرى را به كلى به حال خود رها كرده و هيچگونه نظارت و تصرف و تأثيرى در سرنوشت آنان نداشته باشد.
جابربنعبدالله انصارى نيز اين مضمون را از پيامبر اكرم ـ صلّى الله عليه و آله ـ نيز نقل كرده است.(7)
نيز همين مطلب در توقيعى كه از حضرت صاحبالامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسط محمدبنعثمان (دومين نايب خاص آن حضرت) براى اسحاقبنيعقوب صادر شده آمده است.(8)
اين تشبيه بيانگر نكاتى است كه برخى از آنها را يادآور ميشويم:
1.همانگونه كه مردم از نور و گرماى خورشيد ـ هنگامى كه پشت ابر است ـ به كلى محروم هستند، از نور وجود و معنويت خورشيد ولايت نيز به كلى محروم نميباشند.
2.چنانكه پنهان شدن خورشيد از ناحيه خورشيد نيست، بلكه به دليل ابرهاست كه ميان ديدگان انسانها و خورشيد، فاصله ميشوند، غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز از ناحيه او نيست بلكه موانعى در كار است كه وجود قدرتهاى جابر، و عدم آمادگى روحى و فكرى تودههاى مردم از آن جملهاند.
3. خورشيد براى هميشه پشت ابر باقى نخواهد ماند و پنهان شدن آن در پشت ابر، مايه يأس و نااميدى نيست، همچنين نبايد در اثر طولانى شدن غيبت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از ظهور او مأيوس گرديد، بلكه بايد با اميد به ظهور او خود را براى بهرهمند شدن از نور باهر وجود او به طور كامل آماده ساخت.
و در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق (علیه السلام) به حنان بن سدير فرمودند: «مشيت خدا بر اين استقرار يافته كه سنتهاى پيامبران پيشين ـ عليهم السلام ـ را در مورد غيبت قائم ما جارى سازد، پس حاصل جمع مدت غيبتهاى آنان درباره او واقع خواهد شد.»(10)
پيامبران كه در احاديث به غيبت آنها استشهاد شده است، عبارتند از:
1.حضرت يونس، 2. حضرت يوسف، 3. حضرت موسى، 4. حضرت صالح.
غيبت سه پيامبر نخست در قرآن كريم نيز آمده است.
عبداللهبنسنان ميگويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
در مورد قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتى از موسى (علیه السلام) واقع ميشود. پرسيدم: آن سنت كدام است؟ فرمودند: مخفى بودن ولادت، و غيبت از قومش.(11)
محمدبنمسلم گويد: نزد امام باقر (علیه السلام) رفتم تا درباره قائم آل محمد ـ صلّى الله عليه و آله ـ از او سؤال كنم. قبل از آن كه لب به سخن بگشايم، امام فرمودند: در قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پيامبر موجود است:
1. شباهت به يونس (علیه السلام) و آن عبارت است از بازگشت به سوى قوم خود پس از غيبت از آنان، به گونهاى كه وقتى از ميان آنان رفت جوان بود، و وقتى بازگشت پير شده بود.
2. شباهت به يوسف (علیه السلام) كه عبارت است از غيبت از قوم و خويشاوندان و دشوار شدن امر غيبت وى بر پدرش يعقوب (علیه السلام) .
3. شباهت با موسى (علیه السلام) در خفاى ولادت، و غيبت از شيعيان و پيروانش، و آزارهايى كه از دشمنانشان ديدند، تا اينكه بازگشت و خداوند او را بر فرعونيان پيروز ساخت.
4. شباهت با عيسى (علیه السلام) در اينكه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخى گفتند: زنده است، و برخى گمان كردند كه او مرده است.
5. شباهت با جدش رسول اكرم ـ صلّى الله عليه و آله ـ كه با شمشير قيام خواهد كرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت.(12)
نيز درباره غيبت صالح (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) روايت شده كه فرمودند:
او مدتى طولانى غايب بود. و هنگامى كه بازگشت قيافهاش كاملاً تغيير كرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عدهاى او را تصديق كردند، عدهاى او را تكذيب نمودند، و گروهى نيز دچار شك و ترديد شدند.
هم چنين از آن حضرت پرسيده شد: آيا در دوران غيبت صالح (علیه السلام) عالم و دانشمندى در ميان قوم او بود تا آنان را راهنمايى كند؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: خدا عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمى كه مردم را به خدا دعوت نمايد، باقى گذارد.(13)
2. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، آخرين حجت معصوم خداوند است، و اوست كه احكام الهى را به طور كامل اجرا خواهد كرد و حكومت عدل را در كل جهان برپا خواهد نمود. اين مطلبى است كه احاديث متواتر اسلامى بر آن دلالت ميكند. چنانكه پيش ازاين به آن اشاره شد.
3. سيره و روش پيامبران و رهبران الهى در معاشرت با افراد جامعه و حل و فصل امور مبتنى بر روش متعارف و معمول ميان انسانها ميباشد، و استفاده از معجزه و روشهاى خارقالعاده، امرى استثنايى بوده و بهرهگيرى از آن به موارد ويژه اختصاص دارد؛ زيرا در غير اين صورت غرض از تكليف و هدايت و ارشاد كه آزمايش انسانها و رشد و تعالى آنان از روى اراده و اختيار خويش است، عملى نخواهد شد.
و نيز امدادهاى غيبى كه در زندگى دينداران و مؤمنان رخ داده است، در حد شايستگيها و قابليتهايى بوده است كه آنان از طريق طاعت و بندگى خدا فراهم ساخته بودند.
4. با توجه به اينكه وجود و حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطرى جدى براى ستمكاران و تبهكاران ميباشد، بديهى است آنان به شدت با او خصومت ورزيده، و وجود و حضورش را تحمل نكردند، و در صدد قتل و نابودى او برآيند، به همين جهت بود كه خلفاى عباسى جاسوسانى را گماشته بودند تا همسران امام عسكرى (علیه السلام) را زير نظر داشته باشند و از اين طريق فرزند او را شناسايى نموده و او را از سر راه خود بردارند، ولى خداوند آثار باردارى را در مادر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشكار نساخت، تا دشمنان از راز وجود او آگاه نشوند و حجت خدا باقى بماند.
5. تشكيل حكومت عدل جهانى، با حفظ اصول ياد شده(رعايت اصل اختيار، استفاده از روشهاى عادى زندگى، مصونيت رهبر از خطر دشمنان) در صورتى امكانپذير است كه همه ملتها از نظر روحى و فكرى پذيراى چنان حكومتى با چنان رهبرى باشند، يعنى از حكومتها و سياستهاى مبتنى بر آرا و انديشههاى گسسته از وحى و مديريت و رهبرى الهى مأيوس و نااميد گرديده و براى آمدن منجى كل و امام عدل و فضيلت، لحظه شمارى نمايند. در چنين شرايطى است كه اراده و خواسته ملتها مجال هر گونه توطئهاى را از قدرتهاى شيطانى ميگيرد و حجت خدا با تكيه بر مشيت خدا و به پشتوانه خواست عمومى ملتها ميتواند، حكومت عدلگستر خويش را برپا نمايد.
نگاهى به روايات
1.تشكيل حكومت عدل جهانى
2.آزمايش انسانها
3.خوف از قتل
در احاديثى كه از ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ در رابطه با غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و علت آن روايت شده، مطرح گرديده است، و به ويژه «خوف از قتل» شمار زيادى از روايات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا كه طبق آن چه مرحوم مجلسى در «بحار الانوار»(1) روايت كرده اين مطلب در ده روايت، به عنوان علت غيبت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفى شده است.
همچنين احاديث مربوط به اينكه حضرت مهدى، آخرين حجت خدا و مأمور تشكيل حكومت عدل جهانى است، درحد تواتر است و از طريق شيعه و اهل سنت روايت شده است.
مسئله ابتلا و آزمايش نيز در پارهاى از روايات به عنوان فلسفه غيبت امام زمان مطرح گرديده است، چنانكه امام صادق (علیه السلام) خطاب به جمعى از اصحاب خود كه درباره حكومت بر حق «اهل بيت» گفتوگو ميكردند، فرمودند:
«به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستيد، واقع نخواهد شد تا آن كه آزمايش و غربال شويد. به خدا سوگند! اين امر تحقق نخواهد يافت، مگر پس از يأس و پس از آن كه اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازيابند».(2)
يادآورى
بنابراين، پس از اثبات حكمت و عدل خداوند، و لزوم وجود امام و عصمت او، در مسئله غيبت با مشكلى مواجه نخواهيم شد، و اصولاً نيازى به بحث تفصيلى در اينباره نيست؛ زيرا علم اجمالى به اينكه اين كار، حكيمانه و عالمانه بوده، و در برگيرنده مصلحت عمومى بشر است، براى اعتقاد به آن كافى است، چنانكه در بسيارى از احكام دينى حل برخى امور بر همين پايه استوار است.
مطلب فوق مضمون روايتى است كه مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده است. عبدالله بن فضل هاشمى ميگويد: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: «براى صاحب اين امر، غيبتى مقرر شده است كه بايد به آن عمل كنند، و در زمان غيبت او اهل باطل دچار شك و ترديد ميشوند؟»
به امام (علیه السلام) عرض كردم گفتم: فدايت شوم! اين غيبت براى چيست؟
امام (علیه السلام) پاسخ داد: براى امرى است كه ما مأذون به كشف آن نيستيم.
گفتم: پس وجه حكمت الهى در غيبت او چيست؟
امام (علیه السلام) فرمودند: «وجه حكمت آن، جز پس از ظهور او آشكار نخواهد شد، چنانكه وجه حكمت سوراخ كردن كشتى، و كشتن جوان، و ساختن ديوار توسط خضر (علیه السلام) ، براى موسى (علیه السلام) روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از يكديگر. اى فرزند فضل! اين امر، امرى الهى، و سرى خدايى و غيبى از غيوب خداوند است. هر گاه ما دانستيم كه خداوند ـ عزوجل ـ حكيم است، تصديق ميكنيم كه همه افعال او حكيمانه است، هر چند وجه حكمت آنها برايمان روشن نگردد».(3)
آثار و فوايد وجود امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
الف. همانگونه كه قبلاً بيان گرديد، وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه نمونه تمام عيار انسان كامل است ، فلسفه حيات و زندگى است، و اگر وجود چنين انسانى نباشد، حيات به منزله كالبدى بيجان، و بيابانى خشك و سوزان است.
به عبارت ديگر: زمين خالى از حجت خدا لغو و بيهوده است. بنابراين، وجود مقدس آن حضرت سبب غايى دوام حيات و زندگى است.
بر اين پايه، همه انسانها اعم از مؤمن و كافر در حمايت خويش وامدار وجود مبارك آن حضرت ميباشند.
ب. از برخى روايات استفاده ميشود كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ گاهى در ميان افراد جامعه حضور مييابد، هر چند كسى او را نميشناسد. يكى از جاهايى كه آن حضرت به صورت ناشناس حاضر ميشوند، مراسم حج خانه خداست. چنانكه از محمدبنعثمان دومين نايب خاص امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده كه گفته است: «به خدا سوگند، صاحب اين امر (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هر سال در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و آنان را ميشناسد، و مردم نيز او را ميبينند، ولى او را نميشناسند».(4)
بنابراين، امام (علیه السلام) ميتواند معارف و مطالب مهم و رهنمودهاى تعيينكننده خويش را در حدى كه مأمور به بيان آن هستند به مردم منتقل نمايد، چنانكه در حديثى كه از امام صادق (علیه السلام) روايت شده، آمده است: برادران يوسف (علیه السلام) پس از آن كه مدتى يوسف از آنان غايب بود، او را نشناختند و با شگفتى گفتند: آيا تو يوسفي؟ بنابراين، چه مانعى دارد كه خدا همين سنت را در مورد حجت خود جارى نمايد، و آن حضرت در بازارها و در جمع آنان حضور يابد، ولى آنان او را نشناسند، تا اينكه خدا به او اذن دهد تا خود را معرفى نمايد. همانگونه كه به يوسف (علیه السلام) اذن داد و او خود را به برادرانش شناساند.(5)
ج. در ميان مؤمنان و شيعيان خالص آن حضرت كسانى هستند كه در اثر تزكيه نفس و صفاى باطن، شايستگى ملاقات و ديدار او را پيدا ميكنند ـ هر چند خود آنان در لحظه ديدار به اين حقيقت واقف نباشند ـ و از اين طريق از فيض معنوى امام بهرهمند ميگردند، و جامعه نيز از طريق آنان، به منبع فيض خداوندى نايل ميشود.
د. علم به اينكه امام ـ به اذن و مشيت الهى ـ بر افعال افراد نظارت دارد، و از سوى ديگر هر لحظه احتمال ظهور او وجود دارد، عامل مؤثرى در خوددارى از گناه و رعايت احكام الهى خواهد بود.
هـ. فقيهان عادل و پارسا، نواب عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در عصر غيبت، رهبرى و زعامت جامعه بشرى را بر عهده دارند. و اين روش معمول رهبران است كه در حال غيبت خود با تعيين افرادى به عنوان نماينده و يا فرستادن آنان به مناطق دوردست، پيروان خود را هدايت و رهبرى ميكنند.
بنابراين، چنين نيست كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه بشرى را به كلى به حال خود رها كرده و هيچگونه نظارت و تصرف و تأثيرى در سرنوشت آنان نداشته باشد.
خورشيد پس ابر
جابربنعبدالله انصارى نيز اين مضمون را از پيامبر اكرم ـ صلّى الله عليه و آله ـ نيز نقل كرده است.(7)
نيز همين مطلب در توقيعى كه از حضرت صاحبالامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسط محمدبنعثمان (دومين نايب خاص آن حضرت) براى اسحاقبنيعقوب صادر شده آمده است.(8)
اين تشبيه بيانگر نكاتى است كه برخى از آنها را يادآور ميشويم:
1.همانگونه كه مردم از نور و گرماى خورشيد ـ هنگامى كه پشت ابر است ـ به كلى محروم هستند، از نور وجود و معنويت خورشيد ولايت نيز به كلى محروم نميباشند.
2.چنانكه پنهان شدن خورشيد از ناحيه خورشيد نيست، بلكه به دليل ابرهاست كه ميان ديدگان انسانها و خورشيد، فاصله ميشوند، غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز از ناحيه او نيست بلكه موانعى در كار است كه وجود قدرتهاى جابر، و عدم آمادگى روحى و فكرى تودههاى مردم از آن جملهاند.
3. خورشيد براى هميشه پشت ابر باقى نخواهد ماند و پنهان شدن آن در پشت ابر، مايه يأس و نااميدى نيست، همچنين نبايد در اثر طولانى شدن غيبت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از ظهور او مأيوس گرديد، بلكه بايد با اميد به ظهور او خود را براى بهرهمند شدن از نور باهر وجود او به طور كامل آماده ساخت.
مسئله غيبت در تاريخ امتهاى پيشين
و در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق (علیه السلام) به حنان بن سدير فرمودند: «مشيت خدا بر اين استقرار يافته كه سنتهاى پيامبران پيشين ـ عليهم السلام ـ را در مورد غيبت قائم ما جارى سازد، پس حاصل جمع مدت غيبتهاى آنان درباره او واقع خواهد شد.»(10)
پيامبران كه در احاديث به غيبت آنها استشهاد شده است، عبارتند از:
1.حضرت يونس، 2. حضرت يوسف، 3. حضرت موسى، 4. حضرت صالح.
غيبت سه پيامبر نخست در قرآن كريم نيز آمده است.
عبداللهبنسنان ميگويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
در مورد قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتى از موسى (علیه السلام) واقع ميشود. پرسيدم: آن سنت كدام است؟ فرمودند: مخفى بودن ولادت، و غيبت از قومش.(11)
محمدبنمسلم گويد: نزد امام باقر (علیه السلام) رفتم تا درباره قائم آل محمد ـ صلّى الله عليه و آله ـ از او سؤال كنم. قبل از آن كه لب به سخن بگشايم، امام فرمودند: در قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پيامبر موجود است:
1. شباهت به يونس (علیه السلام) و آن عبارت است از بازگشت به سوى قوم خود پس از غيبت از آنان، به گونهاى كه وقتى از ميان آنان رفت جوان بود، و وقتى بازگشت پير شده بود.
2. شباهت به يوسف (علیه السلام) كه عبارت است از غيبت از قوم و خويشاوندان و دشوار شدن امر غيبت وى بر پدرش يعقوب (علیه السلام) .
3. شباهت با موسى (علیه السلام) در خفاى ولادت، و غيبت از شيعيان و پيروانش، و آزارهايى كه از دشمنانشان ديدند، تا اينكه بازگشت و خداوند او را بر فرعونيان پيروز ساخت.
4. شباهت با عيسى (علیه السلام) در اينكه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخى گفتند: زنده است، و برخى گمان كردند كه او مرده است.
5. شباهت با جدش رسول اكرم ـ صلّى الله عليه و آله ـ كه با شمشير قيام خواهد كرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت.(12)
نيز درباره غيبت صالح (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) روايت شده كه فرمودند:
او مدتى طولانى غايب بود. و هنگامى كه بازگشت قيافهاش كاملاً تغيير كرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عدهاى او را تصديق كردند، عدهاى او را تكذيب نمودند، و گروهى نيز دچار شك و ترديد شدند.
هم چنين از آن حضرت پرسيده شد: آيا در دوران غيبت صالح (علیه السلام) عالم و دانشمندى در ميان قوم او بود تا آنان را راهنمايى كند؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: خدا عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمى كه مردم را به خدا دعوت نمايد، باقى گذارد.(13)
پینوشتها:
1. بحار الانوار، ج 52، باب عله الغيبه، ص 98ـ90.
2. اصول كافى، ج 1، كتاب الحجه، باب التمحيص و الامتحان، روايت 6 ـ پنج روايت ديگر اين باب نيز مربوط به همين مسئله است.
3. علل الشرايع، باب 179، عله الغيبه، حديث 8.
4.بحار الانوار، ج 51، ص 350.
5.علل الشرايع، ص 244، باب 179(عله الغيبه).
6.بحار الانوار، ج 52، باب عله الغيبه، ص 92.
7.همان مدرك.
8. همان مدرك.
9. علل الشرايع، ص 246.
10.همان مدرك، ص 245.
11.بحار الانوار، ج 51، ص 216.
12.بحار الانوار، ج 51، ص 218ـ217.
13.همان، ص 216ـ215.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}